زندگي مشترك يك رابطه دوطرفه بوده و تصميمگيري برعهده هردو آنها ست واجازه دخالت دادن به ديگران در ورود به حريم خصوصي زندگي زناشويي علی الخصوص ازدواج دائم، امري اشتباه است. زماني كه مرز بندي صحيح و به موقع از طرف زوجين نباشد، باعث بروز دخالت هاي والدين و ديگران در زندگي مشترك ميشود. زندگي مشترك زوجين بعد از ازدواج دائم بايد داراي مرز زناشويي مشخص باشد تا از اين طريق از زندگي خود محافظت كنند. زماني كه زوجين بدون هيچ محدوديتي تمام اطلاعات و مسائل زندگي مشترك شان را به والدين خود انتقال مي دهند، نشانگر اين است كه آن ها هيچ گونه حريم شخصي در زندگي براي خود قائل نيستند.
نابسمانی و از هم گسیختگی کانون خانواده به عنوان اصیل ترین و مقدس ترین نهاد اجتماعی، یکی از مسایل نگران کننده جامعه امروز است یکی از عوامل مهم در بروز مشکلات در زندگی زوج های جوان دخالت کردن والدین در مسایل و مشکلات خانواده آنهاست. این در حالی است که دخالت ها نه تنها در حل مشکلات تاثیرگذار نیست، بلکه آتش اختلالات را شعله ورتر می کند و حتی در برخی مواقع یک مساله به حدی پیچیده و وخیم می شود که طلاق و جدایی را به دنبال دارد در اصل دخالت والدین همیشه با نیت خیرخواهی و با هدف سعادت و خوشبختی فرزند خود انجام می شود.
برخی از مهم ترین علل دخالت خانواده همسر عبارتند از:
- وجود اختلاف و درگیری
- مردسالاری و نقش پررنگ بزرگ ترها در خانواده
- عدم اعتماد به مهارت های مدیریت زندگی
- فاش کردن اسرار زندگی زناشویی
- عدم آشنایی زوج های جوان با مهارت های مدیریت زندگی و درخواست خود آنان
- وابستگی عاطفی به والدین
- نداشتن استقلال مالی
- زندگی در کنار خانواده همسر
از جمله مشکلاتی که گاهی وجود دارد، تمایز نایافتگی فرد است. گاهی اوقات مرد یا زن استقلال کافی از خانواده اصلی خود پیدا نکردهاند و چون استقلال کافی ندارند، در همه موارد به پدر و مادر خودشان پناه میآورند، در همۀ مسائل مالی، خانوادگی و… از آنها درخواست کمک میکنند که این زمینه دخالتها را فراهم میکند.
اگر بنده به استقلال همسرم کمک کنم، برای همسرم ارزش قائل شوم، به دنبال تقویت اعتماد به نفس او باشم، مهارت تصمیمگیری فردی را در او تقویت کنم و به تصمیمهای او احترام بگذارم؛ در این صورت کمتر به خانواده اصلی خود متکی خواهم شد و رفته رفته استقلال خود را پیدا خواهم کرد.
متاسفانه بسیاری از خانوادهها فرق حمایت و دخالت را نمیدانند و به خود اجازه میدهند هرگونه محبت، مهربانی و دلسوزی که به نظر خودشان واقعی و به جا و ضروری است را به زبان بیاورند و نشان دهند. چنین والدینی حتی توقع دارند که در قبال این دلسوزیها و مهربانیها باید مورد قدردانی هم قرار گیرند! از طرفی بایدها و توقعات و انتظارات زیادی در بستر برخی خانوادهها وجود دارد که باعث بروز مشکلات زوجهای جوان میشود.
بدون شک اگر زوجین با هم ارتباط صمیمانه بیشتری داشته باشند و به یکدیگر بیشتر نزدیک شوند، افراد دیگر کمتر میتوانند بین آنها نفوذ کنند.بنابراین باید راههای ایجاد صمیمیت بیشتر را یاد بگیرند و به جای اینکه قصد کنند خانواده را به عنوان یک حریف ببینند که بخواهند از میدان به در کنند باید اینطور نگاه کنند که خانواده جایگاه خود را دارد، من باید کاری کنم و رفتاری داشته باشم سرشار از صمیمیت تا جایگاه خودم را بالاتر از جایگاه خانواده ارتقا دهم. در این صورت نیازی به جنگ و مبارزه نیست بلکه فقط باید تلاش کنیم که جایگاه خود را با رفتار درست تثبیت کنیم. خانواده هم در مقام خود باقی است. برای رسیدن به این مرحله از رشد افراد میتوانند روی افکار و شناختهای خود کار و آموزشهای لازم را کسب کنند. این آموزشها نیز در راستای ایجاد صمیمیت بیشتر زوجین نقش دارد.
زوجینی که از دخالت خانوادههای خود رنج میبرند، نباید رابطه با خانواده اصلی را کم کنند بلکه باید زمان رابطه را مدیریت و زمان حضور در خانواده پدر و مادر را کم کنند؛ بدین معنا که تعداد و دفعات رابطه را بیشتر اما، زمان رابطه را محدود و کم کنند. به جای ماندن یکی دو شبانه روز در خانواده والدین، در هفته میتوانند چندبار بروند و برگردند. این باعث میشود که مقدار زیادی زمینۀ دخالت کمتر شود.
دخالت های خانواده همسر شما بیشتر در چه موردی است؟ این دخالت ها تا چه حد روی زندگی و رابطه شما با همسرتان تاثیر داشته است؟ چه کسی را در این دخالت مقصر می دانید؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.